روزی لقمان به دیدن سلیمان(ع) رفت و دید که او آهن ها را حلقه حلقه می کند تا به صوت زنجیر در آورد
تعجب کرد و با خودش گفت: بهتر است بپرسم که این حلقه های تو در تو برای چیست؟ سپس گفت: صبر
بهتر است وانسان را زود به مقصد می رساندبنا بر این چیزی نپرسید. در همان لحظه کار داوود(ع) تمام شد.
زرهی اخت و آن را جلوی لقمان پوشید و گفت: این بهترین لباسی است که از انسان را در جنگ محافظت
می کند. لقمان با خودش گفت: صبر بهترین چیز و دفع کننده هر غمی است. با صبر مشکلات زودتر حل
می شود.